ایده دامن پوشان

دامن پوشان 
عرضه کننده انواع دامن
به دامن پوشان خوش امدید

ایده دامن پوشان از کجا اومد و داستان این کسب و کار آنلاین از چه قرار است

اگر میخواین بیشتر با ما (دامن پوشان) و چیزی که بر ما گذشته آشنا شوید ادامه مقاله را از دست ندهید

کجا بودم

من در یک مغازه عمده فروشی مواد بهداشتی خارجی مشغول به کار بودم. کاری عالی با درآمدی بالا نسبت به سایر مشاغل و حتی بالا تر از حقوقی که وزارت کار تعیین کرده بود. من در ابتدای کار مشغول چیدمان و جمع کردن سفارشات مشتریان بودم ولی بعد ها با پیشنهادی که به مدیرم دادم مسئولیت انبار را هم برعهده گرفتم و تازه حقوقم هم افزایش پیدا کرد. تازه همه چیز اینجا تمام نمی شود ما ساعت کاری بسیار مناسب مدیری بسیار خوش اخلاق و همکارانی فوق العاده هم داشتیم اما علاوه بر همه اینها من هدفم استقلال و آزادی بود دوست داشتم خودم یک کارآفرین بزرگی باشم که برای دیگران اشتغال زایی کرده ام دوست داشتم خودم یک مدیر نمونه باشم کسی که با کسب و کارهایی که راه اندازی میکنه تلاش میکنه زندگی مردم را بهبود ببخشد و زندگی بهتری را برای مردم فراهم سازد منتها من چندین سال بودم که این هدف را با خودم به این طرف و آنطرف می بردم و اصلا بهش نزدیک هم نبودم و وقتی یک نگاه کلی به وضعیتم انداختم دیدم با این روندی که در پیش گرفته ام هرگز به این هدفم نمیرسم و اینجا بود از کارم استعفا دادم شغلی با این همه مزایا.

اگر میخواهی چیزهایی داشته باشی که تا الان نداشتی باید کارهایی را بکنی که تا الان نکردی

داستان اینجا تمام نمیشود من برای اینکه مهارت ها کسب و کار را کسب کنم یک پروژه ای را در یزد شرکت کردم و کلی هم هزینه کردم برای آن اما بعد از اینکه پروژه آن شرکت شروع شد من متوجه شدم که این کار از لحاظ شرعی مشکلاتی دارد و آن پروژه را هم کنار زدم به شهرم برگشتم و پس آن برای کار به یک شرکت در تهران رفتم ولیکن آن شرکت که آگهی استخدام زده بود اصلا وجود نداشت و یک کار کاملا متفاوت بود و من خداروشکر میکنم که توانستم سالم از آنجا بیرون بیایم و باز شکست خورده به شهرم برگشتم و طی این دو سفرم همه سرمایه ام را از دست دادم.

زمانی که برگشتم دیگر هیچ چیزی برایم نمانده بود نه کاری نه درآمدی نه پس اندازی. و نمیخواستم هم دوباره سراغ کارگری بروم و ایده و سرمایه ای هم برای راه اندازی کسب و کار نداشتم حالا به نظرتان من باید چه میکردم.

چرا دامن پوشان

من به لطف خدا و به واسته مطالعاتی که داشتم میدانستم که میتوانم از این روش ها بدون داشتن سرمایه کلان کسب و کاری برای خودم داشته باشم

  1. یادگیری یک مهارت
  2. دراپ شپینگ
  3. پیدا کردن سرمایه گذار

حالا برویم و یکی یکی این موارد را بررسی کنیم که چی شد⬇️

یادگیری یک مهارت

خیلی ها به من پیشنهاد میکردند که برو فلان مهارت را یادبگیر که درآمد خیلی خوبی داره فلان مهارت خیلی مشتری داره و غیره ولی من به هیچ مهارتی یعنی به هیچ کار فنی علاقه نداشتم که آن را به عنوان کسب و کارم انتخاب کنم. البته آموزش دادن بود ولی ترجیح میدادم که از سایر روش ها ایده بهتری پیداکنم بریم.

بریم ببینیم ادامه ماجرا از چه قراره ⬇️

دراپ شپینگ

دراپ شپینگ به این صورت هست که ما محصولات یک فروشگاه دیگه ای رو تبلیغ میکنم و سفارشات مشتریانی که پیدا کرده ایم را از سمت خودمان به آنها میفرستیم این خلاصه ش هست ولی خودش خیلی مفصل تر هست. از دراپ شپینگ هم به دلایلی خوشم نمیومد چون منو محدود میکرد و غیره که نمی خوام زیاد صحبتم رو طولانی کنم پس بریم برای ادامه ماجرا….

سرمایه گذار

پیداکردن سرمایه گذار شاید برایم کار دشواری نباشه اما سرمایه گذار که همین جوری به ما سرمایه نمیده ما باید به او اطمینان بدهیم که ایده خوبی داریم و برگشت سرمایه حتمی خواهد بود و این درحالی است که ما اصلا ایده ای نداریم که بخواهیم سراغ سرمایه گذار برویم اصلا ایده را پیدا کردم از کجا بدانم موفق میشوم منی که هیچ تجربه ای از تجارت ندارم پس سراغ سرمایه گذار هم نرفتم

همه روش ها تمام شد پس چی کار کردی🤨

بله همه روش ها تمام شد و من همچنان سرگردانم که خدا می آید و مرا یاری میکند

به نظر جالب میرسه نه ؟ پس ادامه داستان رو از دست نده⬇️

اولین مورد

همین طور که سرگردان بودم شخصی به من پیام داد که دارم چه کار میکنم و مشغول چه کاری هستم. او هم مثل من دوست داشت که منبع درآمدی برای خودش داشته باشد ولی او هم سرگردان بود و نمیدانست باید چکار کند. او که از قبل مرا میشناخت و میدانست که من هم هدفم داشتن کسب و کار است و میدانست که درحال تحصیل در این رشته(مدیریت بازرگانی) و میدانست که کلی مطالعه دیگر هم در زمینه های کسب و کار و موفقیت دارم به همین خاطر به من پیشنهاد کرد که او به من سرمایه میدهد و من با مطالعه و علاقه ام سراغ کسب و کار بروم و کسب و کاری را راه بیندازم البته سرمایه او سرمایه زیادی نبود ولی این یک فرصتی برای من بود که مجبور نباشم برای پول درآوردن سراغ کارگری بروم پس پیشنهادش را قبول کرده و قرار یک ساله گذاشتم که طی یک سال هرطوری شده یک کسب و کاری را راه اندازی میکنم

مورد دوم

یکی از افراد دیگری که منو میشناخت به من گفت که الان که بیکارم هرزگاهی به مغازه اش بروم و درکار فروش به او کمک کنم من هم دیدم فرصت خوبی هست که مهارت فروشم را تقویت کنم و بعد مدتی این ایده به ذهنم رسید که میتوانم با او صحبت کنم که به من جنس بدهد که من بتوانم کسب و کاری آنلاین (دامن پوشان) برای خودم داشته باشم پس این طور شد که محصول را هم به رایگان خدا به من رساند.

حالا که سرمایه ای داشتم که مجبور نشوم برای خرج و مخارجم به سر کار بروم و محصول هم داشتم تنها چیزی که نیاز داشتم یک فروشگاه اینترنتی(دامن پوشان) بود تا محصولات را در آن قرار دهم و کسب وکارم شروع و رونق پیدا کند و اینطور شد که الان دارم سایت فروشگاهی دامن پوشان را طراحی میکنم.

میتونید نمونه مقاله را اینجا ببینید

میخوام به کجا برسم

میخواهم به کمک خدا سایتم(دامن پوشان) را تمام کنم و پس آن به بازار یابی و جذب مشتری مشغول شوم. تبلیغات سایتم را بکنم مشتری پیدا کنم فروش و درامدی داشته باشم و سایت فروشگاهی ام را به یک برند معتبر و بزرگ تبدیل کنم میخواهم آنقدر رشد کند این کسب و کار که صد ها نفر برای این کسب و کار در حال کار و تلاش باشند افراد را استخدام کنم که شرکتم را بچرخانند و من بشوم مدیر و رهبری موثر برای آن ها و پس از آن هم بروم سراغ ایده های بعدی ام و تبدیل شدن به یک کارآفرین سریالی

امروز کارهایی رو انجام میدم که دیگران حاضر نیستند

تافردا کارهایی رو انجام بدم که دیگران قادر نیستند

محمد وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *